• وبلاگ : رز زرد من
  • يادداشت : به ياد تو ......
  • نظرات : 57 خصوصي ، 51 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3   4      >
     

    تا امروز فكر مي كردم روز زرد نشاني از تنفر هست . ولي امروز نظرم به كلي برگشت .

    هيچ چيز نماد چيز ديگر نيست .

    خوشحالم كه با تو و وبلاگ قشنگت آشنا شدم.

    خداحافظ

    تا امروز فكر مي كردم روز زرد نشاني از تنفر هست . ولي امروز نظرم به كلي برگشت .

    هيچ چيز نماد چيز ديگر نيست .

    خوشحالم كه با تو و وبلاگ قشنگت آشنا شدم.

    خداحافظ

    سلام سارا خانم گل هر جا كه هستيد سالم و سرحال باشيد.

    من اولين باري هستش به وبلاگ شما سر مي زنم و متن بسيار زيبايي را نوشته بوديد. اگه لطف كنيد به وبلاگ دهكده عاشقان هم سري بزنيد و نظرات ارزنده خود را بنويسيد ممنون مي شم.

    اي رفته ز دل، رفته ز بر، رفته ز خاطر!

    بر من منگر؛ تاب نگاه تو ندارم

    بر من منگر؛ زانكه به جز تلخي اندوه

    در خاطر از آن چشم سيا تو ندارم.

    ممنون و متشكر ـ فرهاد

    روزنه اي به رنگ

    در شب ترديد من ،برگ نگاه

    مي روي با موج خاموشي كجا؟

    ريشه ام از هوشياري خورده آب :

    من كجا، خاك فراموشي كجا .

    دور بود از سبزه زار رنگ ها

    زورق بستر فراز موج خواب

    پرتويي آيينه را لبريز كرد :

    طرح من آلوده شد با آفتاب .

    اندهي خم شد فراز شط نور :

    چشم من در آب مي بيند مرا

    سايه ي ترسي به ره لغزيد و رفت

    جويباري خواب مي بيند مرا

    در نسيم لغزشي رفتم به راه

    راه ، نقش پاي من از ياد برد

    سرگذشت من به لب ها ره نيافت :

    ريگ باد آورده اي را باد برد .

    زنده ياد سهراب سپهري

    سلام سارا جان! همه شعر لطيفت يه طرف اين شب بخير كوچولوي آخر يه طرف! من آپديتم بهم سر بزن!
    با غزلي به روزم/ سر بزن و با نظرت وبلاگم رو روشني بده / در مورد کنگره سراسرسري شعر کوير هم که امسال در ابرکوه برگزار مي شه مي توني تو وبلاگم اطلاعاتي کسب کني

    دوست خوبم از اينكه حرف دلت و با من مي گي خوشحالم ...............

    شعر زيبا يي بود .....................

    ................

    از دوست عزيزي كه به من سر مي زنه و با شعرهاي زيباش من و خوشحال مي كنه ممنونم

    ...........

    اما چه خوب بود كه آدرسي از خودت مي دادي كه من هم بتونم جبران كنم ....

    منتظر حضور پر مهرت هستم ..........

    موفق و شاد باشي .............

    دوست خوبم نگاه آشنا ...آدرس وبلگتون اشتباه هست و باز نمي شه ....

    و در جواب سئوالتون بايد بگم نه اين شعر مادر بزرگ از من نيست از يه عزيز خوب و با احساس هست كه من به ياد مادر بزرگم اين شعر و نوشتم ..... براي تجديد خاطره از اين بزرگوار ..

    ....................و از اينكه به من سر مي زني كمال تشكر رو دارم ......

    منتظر حضور هميشه مهربونت هستم ..........

    سلام ....وبلاگ زيبايي داري....هميشه موفق باشي
    + ------ 

    درد تنهايي اين جور مواقع آدمو داغون ميکنه...

    بغضي که مي خواد خفه ات کنه و خاطراتي که اشکتو را در مياره داغونت مي کنه.تا مرز نابودي ميري ولي نابود نمي شي بلکه ذره ذره آب ميشي و مثل شمع تموم ميشي و ميشي يک آدم خسته و دل بريده از همه جا...
    دوران سختي است...دوران تنهايي ...دوراني که احساس ميکني تنها ي تنهاي...

    واينم شعري كه شايد آخرين حرف دل من باشه :
    در ديار غريب نا آشنايان
    برايت غريبانه گريه کردم

    و دلداريم دادند
    و در ديار آشناي تو وقتي صميمانه گريه کردم
    تو مرا صميمانه ترک کردي
    اي کاش تو هم غريبانه دلداريم ميدادي
    و هيچ گاه صميمانه نمي رفتي...

    توي دنيايي كه قلبا ، هر كدوم يه جا اسيرن **************

    كاش به فكر اونا باشيم كه از اين زمونه سيرن***************

    اونا كه تو عصر آهن ، تشنة يه جرعه يادن

    كاش كه دست كم نگيريم ، اين جور آدما زيادن***********

    نذاريم كه تو چشاشون ، بشينه دونه اشكي ************

    اونا فانوسن و خاموش ، آره ، فانوساي مشكي***********آپ ديت کردم ......دوست داشتي سر بزن

    + 0000 
    ابتداي عاشقي
    دوستت دارم
    گاه انسان بايد در سختي باشد
    تا به ديگري دست ياري دهد
    گاه انسان بايد با بخت بد روبرو شود
    تا هدفش را بهتر بشناسد
    گاه به طوفان نياز است
    تا او قدر آرامش را بداند
    کاه بايد به او آسيب رساند
    تا با احساس تر شود
    گاه بايد در شک و ترديد باشد
    تا به ديگري اطمينان دهد
    گاه بايد در گوشه اي نتها بماند
    تا واقعيت وجود خود را بشناسد
    گاه بايد از شيفتگي رها شود
    تا به آگاهي برسد
    گاه بايد کاملا بي احساس باشد
    تا بتواند همه چيز را حس کند
    گاه بايد در اوج شور و احساس بود
    تا به قلب او راه يافت
    و او به روي عشق در بگشايد
    چه بسيار از اينها را پشت سر گذاشته ام
    و مي دانم
    نه تنها ...
    بلکه دوستش دارم
    + ..... 

    وقتي به دنيا آمدم صدايي در گوشم طنين انداخت و گفت هميشه با تو خواهم بود.

    از او پرسيدم تو كه هستي ؟

    گفت:غم

    من فكر كردم غم عروسكي است كه مي توانم با او بازي كنم .

    اما امروز مي بينم من عروسكي بودم كه....

    سلام خانوم سارا.ممنون كه به من پاسخ داديد. من هم ياد مادر بزر گتان را گرامي مي دارم .چه شعر قشنگي براي مادر بزر گ گفته ايد .شعر مال خودتان است؟

    تلخ چون باده دلپذير چو غم

    رفت آن يار و داغ صد افسوس

    بر دل داغدار يار گذاشت

    ما سپس ماندگان قافله ايم

    او به منزل رسيد و بار گذشات

    در جواني كنار هم بوديم

    چون جواني مرا كنار گذاشت

    تن به ميخانه برد و مست افتاد

    جان هوشيار در خمار گذاشت

    پي تيشه زدن به ريشه ي خويش

    دست در دست روزگار گذاشت

    آنچه دشمت نكرد با خود كرد

    جان مفرسود و تن نزار گذاشت

    او به پايان راه خويش رسيد

    همرهان را در انتظار گذاشت

    نام اميد داشت ، اما گام

    در ره نا اميدوار گذاشت

    مست هشيار بود و رندانه

    دست بر مست و هوشيار گذاشت

    ره نجست از حصار شب بيرون

    آتشي در شب حصار گذاشت

    خاتمي ساخت شاهكار و در او

    لعلي از جان خويش كار گذاشت

    قدحي پر ز خون ديده و دل

    پيش مستان غمگسار گذاشت

    تلخ چون باده دلپذير چو غم

    طرفه شعري به يادگار گذاشت

    با قيامت غم از خزانش نيست

    آن كه اين باغ پر بهار گذاشت

    پيش فرياد او جهان كر بود

    او در اين گوش گوشوار گذاشت

    بر رخ روزگار خشك انديش

    سيلي از شعر آبدار گذاشت

    بگذر از نيك و بد كه نيك بد است

    آن كه بر نيك و بد شمار گذاشت

    بر بد و نيك كار و بار جهان

    نتوان هيچ اعتبار گذاشت

    كي سواري ازين كريوه گذاشت

    كه نه بر خاطري غبار گذاشت

    سينه ي سايه بين كه داغ اميد

    بر سر داغ شهريار گذاشت

    اشك خونين من ازين ره دور

    گل سرخي بر آن مزار گذاشت

    به من هم سر بزنيد.
     <      1   2   3   4      >