• وبلاگ : رز زرد من
  • يادداشت : آواره
  • نظرات : 1 خصوصي ، 150 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3   4   5    >>    >
     
    واي رزي جون بيذال بيريم هيند شايد کفشمون کونن اينجا هيشکي قدر مالو ني ميدونه تا قيامت هم بي مونيم ايجا سرمون بي کولاه مي مونه . عيشق هم پيدا ني مي کونيم من تازه فهميدم اينجا همه سايه ان . بلا همين من عيشق پيدا ني مي کونم ليباس خوکشلات و جم کون بيا بليم . هر کي باحاله بياد بيريم
    سلام

    تو يعني

    تو يعني گونه هاي غنچه اي را

    به رسم مهرباني ناز كردن

    تو يعني كوچه باغ آرزو را

    به روي گام ياسي باز كردن

    تو يعني وسعت معصوم دل را

    به معناي شكفتن هديه دادن

    تو يعني بوته اي از رازقي را

    ميان حجم گلداني نهادن

    تو يعني جستجوي آبي عشق

    تو يعني فصل پاك پونه بودن

    تو يعني قصه شوق كبوتر

    تو يعني لذت سبز شكفتن

    تو يعني با تواضع راز دل را

    به يك نيلوفر بي كينه گفتن

    تو يعني وسعتي تا بي نهايت

    تو يعني نغمه موزون باران

    تو يعني تا ابد آيينه بودن

    براي خاطر دلهاي ياران

    تو يعني در حضور نيلي صبح

    گلي را به بهار دل سپردن

    تو يعني ارغواني گشتن و بعد

    هزاران دست تنها را فشردن

    تو يعني مثل شبنم عاشقانه

    گلوي ياس ها را تازه كردن

    تو يعني حجم روياي گلي را

    ميان كهكشان اندازه كردن

    تو يعني پونه را زير باران

    ميان كهكشان اندازه كردن

    تو يعني بي ريا چون ياس بودن

    و يا به شهر شبنم ها رسيدن

    تو يعني انتظار غنچه ها را

    ميان شهر رويا خواب كردن

    تو يعني غصه هاي زرد دل را

    به رنگ نقره مهتاب كردن

    تو يعني در سحرگاهي طلايي

    به يك احساس تشنه آب دادن

    تو يعني نسترن هاي وفا را

    به رسم مهرباني تاب دادن

    تو يعني غربت يك اطلسي را

    ز شوق آرزو سرشار كردن

    تو يعني با طلوع آبي مهر

    صبور و شوق آرزو سرشار كردن

    تو را آن قدر در دل مي سرايم

    كه دل يعني ترا زيبا سرودن

    فداي تو شقايق احساس

    و روياي بي آغاز سرودن

    آرزوي نقاشي

    ميان آبشارخاطراتم كنار بوته هاي گل نمي نشينم

    هميشه آرزو كردم كه رنگ نگاه بوته گل را ببينم

    هميشه آرزو كردم كه روزي براي لحظه اي نقاش باشم

    هميشه آرزويم بوده رويا وليكن يك زمان ايكاش باشم

    هميشه اين سوالم بوده مادر كه رنگ لاله ها يعني چه رنگي

    هميشه گفته بودي باغ سبز ولي رنگ خدا يعني چه رنگي

    نگاه مادرم چون ياس مي شد به پرسشهاي منلبخند مي زد

    زماني رنگ سرخ لاله ها را به دنياي دلم پيوند م يزد

    ولي من باز مي پرسيدم از او كه منظورت ز آبي چيست مادر

    هما رنگي كه گفتي دنگ درياست همان رنگي كه گشته چشم از او تر

    ز اقيانوس بي طوفان چشمش صداي اشك ها را مي شنيدم

    در آن هنگام در باغ تخيل رخ زيباي او را ميكشيدم

    نگاهي سرخ اشكي آسماني دوچشماني به رنگ ارغواني

    ولي من هر چه نقاشي كشيدم همه تصويري از روياي او بود

    و شايد چند خطي كه نوشتم همه يك قطره از درياي او بود

    معلم آن زمان كه عاشقانه كنار حرفهايت مي نشينم

    هميشه آرزو كردم كه روزي نگاه مهربانت را ببينم

    ببينم كه كدامين ديدگاني مرا با حس ديدن آشنا كرد

    كه دستان مرا تا اوج برد مرا از دور با چشمش صدا كرد

    ببينم كه چه كس راگ شفق را به چشمان وجود من نشان داد

    ببينم كه كدامين مهرباني غبار غم رويايم تكان داد

    اگر چه من نگاهت را نديدم ولي زيباييت را ميشناسيم

    صداي موج روحت را ستاره دل درياييت را ميشناسم

    ز تو آموختم نقاشي عشق ز تو احساس را ترسم كردم

    ز تب نور اميد و موج دل را ميان غنچه ها تقسيم كردم

    ولي من با مرور خاطراتم به اوج آرزوهايم رسيدم

    هم اينك لحظه اي نقاش هستم معلم را و مادر ا كشيدم

    ولي نقاش من كاغذي نيست براي رسم ابزاري ندارم

    كمي احساس را با جرعه اي عشق به روي برگ ياسي مي گذارم

    دل نقاشيم تفسير روياست چرا تفسير يك رويا نباشيم

    چرا رنگ غروبي سرخ باشيم چرا چون آبي دريا نباشيم

    اگر چه گشت شعرم بس مطول ولي نقاشيم را قاب كردم

    سحر شد خاطراتم نيز رفتند دوباره من زمان را خواب كردم

    منتظر حضور گرمت هستم .


    اومدم بيگم هر بدي خوبي از گلي ديدي اينگال نديدي . چون من شينيدم دالن تو هيند فيل هوا مي كونن هر كي نجمبه سلش بي كلا مي مونه . بعد منم قراره بيلم هيند با سلمان خان فيلم هندي بازي كونم . بعديش مومكنه ديگه مهشور بيشم و تحويلتون نگيلم . حالا هر كي مي خواد بياد هيند . من دالم ميلم هان نگي منو نبلدي هان .....نياين سلتون بي كولا مي مونه . منم ديگه اونجا كسي نيس هي بيهم غور بيزنه بگه گلي بد

    مرگ ديگر


    مرگ در هر حالتي تلخ است ،
    اما من...
    دوستش دارم كه چون از ره درآيد مرگ،
    در شب آرام ، چون شمعي شوم خاموش...
    ليك مرگ ديگري هم هست،
    دردناك ، اما شگرف و سركش و مغرور،
    مرگ مردان، مرگ در ميدان،
    با تپيدن ها طبل و شيون شيپور،
    با صفير تيرو برق تشنه شمشير،
    غرقه در خون، پيكري افتاده در زير سم اسبان.

    وه چه شيرين است
    رنج بردن ،
    پا فشردن،
    در ره يك آرزو ، مردانه مردن!
    وندر اميد بزرك خويش،
    با سرود زندگي بر لب
    جان سپردن!
    آه ، اگر بايد،
    زندگاني را به خون خويش رنگ آرزو بخشيد،
    و به خون خويش ، نقش صورت دلخواه زد بر پرده اميد،
    من به جان و دل پذيرا ميشوم اين مرگ خونين را!

    هوشنگ ابتهاج

    شراب

    بدين افسونگري وحشي نگاهي

    مزن بر چهره رنگ بي گناهي

    شرابي تو شراب زندگي بخش

    شبي مي نوشمت خواهي نخواهي

    سلام خوبي خانومي ؟ آهنگ بسياررررررررررررررررر زيباييه .......... دست گلت درد نكنه ... وبلاگت هم بسيار زيباست . وقت كردي به ما هم سر بزن .

    سلام زيبا بود ممنون كه سر زديد من لينك شما را در سايت قرار ميدهم

    رفتم كه گم شوم چو يكي قطره اشك گرم ...

    در لابلاي دامن شبرنگ زندگي ...

    رفتم كه در سياهي يك كور بي نشان ...

    فارغ شوم ز كشمكش و جنگ زندگي .......

    در اتاقي كه به اندازه ي يك تنهائيست دل من كه به اندازه ي يك عشق است به بهانه هاي ساده ي خوشبختي خود مي نگرد ...............

    دوستان گلم از حضورتون ممنونم ... ببخشيد كه من اين مدت كمتر سر زدم .. مشكل داشتم ...

    اما قول مي دم به تك تكتون سر بزنم ......... از خوبياتون ممنونم

    ماني جان از حضور هميشه مهربونت ممنونم .... باران عزيز از تمام محبت هات بي نهايت سپاسگزارم ...

    شکست عهد من و گفت : هرچه بود گذشت

    به گريه گفتمش : آري ، ولي چه زود گذشت ؟

    بهار بود و تو بودي و عشق بود و اميد

    بهار رفت و تو رفتي و هرچه بود گذشت

    سلام

    وبلاگ بسيار زيبايي داري ادامه بده خسته نباشيد.

    دوست دارم ناناز از وبلاگ دل گفته هاي ناناز

    مطلب قشنگي بود از مشيري بهت تبريك ميگم به خاطر وبلاگ پر طرفدارت خوشحالم كه با وبلاگت آشنا شدم.رز زرد رو خيلي دوست دارم
     <      1   2   3   4   5    >>    >