• وبلاگ : رز زرد من
  • يادداشت : متن تشكر
  • نظرات : 18 خصوصي ، 76 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    ..... فكر كردي .خيال كردي حرفاي من تموم شد .مامان بزرگ كلي از تو شاكيه. راستي مشكلي هم كه پيش اومده بود به لطف خدا با عمل رفع شد .ممنون از همراهي هاي شما. از گلايه هاي مامان بزرگ مي گفتم .مامان بزرگ بعد از اونكه سيگاري كه شما خيلي دوستش داشتي رو روشن مي كنه ميگه آخه چرا من پير زنو از سينه قبرستو كشونديد تو اينتر نت حالا هم منو به امون خدا ول كرديد ورفتيد. اونجا هفتهاي يكبار به من سر م زديد ول اينجا رهام كرديدو رفتيد .به اسش ميگم مامان بزرگ تو كه سارارو ميشناسي اينجوريه ديگه .ميگه باز تو تنها آومدي قاضي ...برو بچه برو براش سوقاتي بخر . باز نبينم دست خالي رفتي .خلاصه بازم آخرش طرف شما رو گرفت ما رو توخرج انداخت......