شعر چشمانت سرودني نيست ...... بارها خواسته ام در وصفت چيزي..
بگويم ..... اما زبانم ياري نمي کند. مهرباني اي که در تو ديدم و ..
صداقتي که در چشمانت موج مي زند ٬ هيچ کجا سراغ ندارم.....
هيچ آينه اي تو را آنگونه که هستي نشان نمي دهد ..... فقط من
مي دانم تو کيستي..... و همين کافيست براي يک عمر با تو ماندن..//سلام دوست عزيز و مهربون..خوشحالم که ميتونم بيام پيشت..عزيز هميشه بيادتم و ممنون بابت همه خوبيهات...نميدونم..شايد يروز دوباره برگشتم.ان شالله که هميشه دلت شاد و روزگار بکامت باشه.پاينده باشي./.علي