تو به من خنديدي
قلب من باز گريست
باز هنگام سفر کردن بود
و من از چشمانت مي خواندم
که آهسته ازين خانه گذر خواهي کرد
وازين شهر سفر خواهي کرد
ونمي فهمي
بي تو اين باغ پر از پائيز است...