• وبلاگ : رز زرد من
  • يادداشت : به ياد تو ......
  • نظرات : 57 خصوصي ، 51 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3   4      >
     
    ساراي عزيز ممنون كه سر زدي .حرفات به دلم نشست.اين شعر تقديم به تو.

    حسرت پرواز

    چند ياد چمن و حسرت پرواز كنم

    بشكنم اين قفس و بال و پري باز كنم

    بس بهار آمد و پروانه و گل مست شدند

    من هنوز آرزوي فرصت پرواز كنم

    خار حسرت زندم زخمه به تار دل ريش

    چون هواي گل و مرغان هم آواز كنم

    بلبلم ، ليك چو گل عهد ببندد با زاغ

    من دگر با چه دلي لب به سخن باز كنم

    سرم اي ماه به دامان نوازش بكذار

    تا در آغوش تو سوز غزلي ساز كنم

    به نوايم برسان زان لب شيرين كه چو ني

    شكوه هاي شب هجران تو آغاز كنم

    با دم عيسوي ام گر بنوازي چون ناي

    از دل مرده بر آرم دم و اعجاز كنم

    بوسه مي خواستم از آنمه و خوش مي خنديد

    كه نيازت بدهم آخر اگر ناز كنم

    سايه خون شد دلم از بس كه نشستم خاموش

    خيز تا قصه ي آن سرو سرافراز كنم

    دوست خوبم ... بجستان... آدرست برام باز نمي شه . لطفاً آدرستو با دقت تر برام بنويس كه بتونم بهت سر بزنم ... و شرمنده مهربونيات نشم .....

    موفق و شاد باشي .................

    مادر بزرگ ..

    مي بست روي مويش

    يك روسري آبي

    پيراهني به تن داشت

    با نقشه گلابي

    چادر نماز او داشت گل هاي ريز و تك تك

    شلوار ساده اس داشت با خال هاي كوچك

    از عطر ياس پر بود آغوش با صفايش

    سرشار از وفا بود گرماي بوسه هايش

    شب ها كنار كرسي مي خواند يك ترانه

    پر مي شد از صدايش شادي درون خانه

    مادر بزرگ گاهي مي گفت قصه اي را

    از غصه ها و شادي از باغ و دشت و صحرا

    يادش به خير ديگر او در كنار ما نيست

    اين جا كنار كرسي جايش هميشه خاليست ..........

    به ياد مادر بزرگ خوبم ... كه سالگرد شان مي باشد .

    ...................

    ديوانه وبت پرست سارا اين شعر/مجنون وخراب ومست سارا اين شعر/باخون انار مي نويسم اين را/لطفابرسد به دست سارا اين شعر/سلام عزيز.از آشنايي باشما خوشبختم.بروزم.حتمابهم سربزن.

    آسماني ترين نگاهت را ...

    به كه بخشيدي ؟

    بي تو ...

    دلم زمين گير مي شود ....

    از هر چه هست و نيست ...

    سير مي شود ..............

    از هر طرف مي بينمت ..........

    خوب و قشنگ و ساده اي .................

    دوست خوبم ..شفاعي .. من به بلاگتون سر زدم اما صفحه كامنت شما برام باز نمي شه ...

    و همچنين حسين ( ابرك قله نشين ) ... صفحه كامنت شما هم برام باز نمي شه

    .............

    خيلي متاسفم .... اما همين جا از شما دو بزرگوار ممنونم به خاطر همه لطفي كه داريد و به بلاگم سر مي زنيد

    موفق و شاد باشيد ..........

    سپاس

    ترا سپاس به خاطر همه چيز !

    به خاطر آزارهاي نهاني عشق و اشتياقم

    به خاطر تلخي اشكها

    و زهر آگيني بوسه ها

    به خاطر خونخواهي دشمنان

    و تهمت دوستان

    به خاطر گرمي روحم كه در بياباني خشك

    به نابودي رسيد

    به خاطر همه آنچه در زندگي فريبم داد ...

    چنان كن كه از اين پس

    دير نپايد بودنم

    و تو را سپاس گفتنم ..........

    دوست عزيز نگاه آشنا ........ آدرس وبلاگتو بنويس كه بتونم بهت سر بزنم .........

    و از شعرهاي زيبات ممنونم ............

    موفق و شاد باشي ........

    سلام عزيزم خوبي خانمي؟

    چقدر قشنگ بود به دلم نشست اميدوارم به خواسته دلت برسي خانمي...

    سلام...زيبابود...آفرين
    + 1.... 

    نگاه آشنا

    ز چشمي كه چون چشمه آرزو

    پر آشوب و افسونگر و دل رباست

    به سوي من آيد نگاهي ز دور

    نگاهي كه با جان من آشناست

    تو گويي كه بر پشت برق نگاه

    نشانيده امواج شوق و اميد

    كه باز اين دل مرده جاني گرفت

    سرآٍيمه گرديد و در خون تپيد

    نگاهي سبك بال تر از نسيم

    روان بخش و جان پرور و دل فروز

    برآرد ز خاكستر عشق من

    شراري كه گرم است و روشن هنوز

    يكي نغمه جو شد هماغوش ناز

    در آن پرفسون چشم راز آشيان

    تو گويي نهفته ست در آن دو چشم

    نواهاي خاموش سرگشتگان

    ز چشمي كه نتوانم آن را شناخت

    به سويم فرستاده آيد نگاه

    تو گويي كه آن نغمه موسيقي ست

    كه خاموش مانده ست از ديرگاه

    از آن دور اين يار بيگانه كيست ؟

    كه دزديده در روي من بنگرد

    چو مهتاب پاييز غمگين و سرد

    كه بر روي زرد چمن بنگرد

    به سوي من آيد نگاهي ز دور

    ز چشمي كه چون چشمه آرزوست

    قدم مي نهم پيش انديشناك

    خدايا چه مي بينم ؟ اين چشم اوست

    + ..... 

    تو به من خنديدي

    قلب من باز گريست

    باز هنگام سفر کردن بود

    و من از چشمانت مي خواندم

    که آهسته ازين خانه گذر خواهي کرد

    وازين شهر سفر خواهي کرد

    ونمي فهمي

    بي تو اين باغ پر از پائيز است...

    سلام سارا جان .اين هم آدرس درست.به من سر بزن .ميشه بگي ماجرا چيه . چقدر با احساس مي نويسي.

    ساغر خانم گل ....... وبلاگتون براي من باز نمي شه .... آدرستونو دقيق تر برام بنويس ... كه شرمنده ات نشم

    بتونم بهت سر بزنم ........

    حسين عزيز ...(ابرك قله نشين ) من به شما سر زدم اما صفحه كامنت شما برام باز نمي شه .... خيلي تلاش كردم كه بتونم پيام بزارم .......... همين جا ازت تشكر مي كنم ... بازم سر مي زنم اميدوارم بتونم پيام بزارم ............

    پست الكترونيكي
     <      1   2   3   4      >