سر از بالين اندوه گران خويش برداريد...
در اين دوران كه از آزادگي نام و نشاني نيست ...
در اين دوران كه هر جا هر كه از زر در ترازو زور در بازوست ...
جهان را دست اين نا مردم صد رنگ بسپاريد ...
كه كام از يكديگر گيرند و خون يكديگر ريزند ....
در ين غوغا فرو مانند و غوغاها بر انگيزند ...
سلام ...
سال نو مبارک ..
صد بار به اين سالها ...
اعتدال بهار لحظه زيبا شدن زمين تجلي رويش و زايش آغاز بهاري دل انگيز را شاد باش مي گم اميدوارم هميشه گل خنده هات چون خورشيد بهاري درخشنده باشه.......
......
نازنين عيدت مبارك
با صدايي مثل فرياد
عاشقانه همچو فرهاد
مي نويسم رو تن باد
با نگاهي عاشقانه
با سرودي جاودانه
با دعا هاي شبانه
با آرزوي ?? ماه شادي،?? هفته خنده،???روز سلامتي،???? ساعت عشق،??????دقيقه برکت،???????ثانيه دوستي.... سال نو مبارك.
خوش باشي عزيزم
مژده اي دل که دگرباره بهار آمده است خوش خراميده و با حسن و وقار آمده استبه تو اي باد صبا مي دهمت پيغامي اين پيامي است که از دوست به يار آمده استشاد باشيد در اين عيد و در اين سال جديد آرزويي است که از دوست به يار آمده است
مهرباني را بياموزيم
فرصت آيينه ها در پشت در مانده است
روشني را مي شود در خانه مهمان کرد
مي شود در عصر آهن
- آشناتر شد
سايبان از بيد مجنون ،
- روشني از عشق
مي شود جشني فراهم کرد
مي شود در معني يک گل شناور شد
موسم نيلوفران در پشت در مانده است
موسم نيلوفران يعني که باران هست
يعني يک نفر آبي است
موسم نيلوفران يعني
يک نفر مي آيد از آن سوي دلتنگي
مي شود برخاست در باران
دست در دست نجيب مهرباني
مي شود در کوچه هاي شهر جاري شد
مي شود با فرصت آيينه ها آميخت
با نگاهي
با نفس هاي نگ
سلام دوستاي گلم ........ ببخشيد كه من تو اين مدت بهتون سر نزدم خيلي مشكل داشتم ... جبران مي كنم ... و از لطف دوستاي گلم ممنونم
........... از گلي مهربون ... از مينا خانم گل ... از رز خوبم ...
از قاصدك قشنگم ... از ماني خوبم كه چند مدته كم به من سر مي زنه ماني جون منتظرتم .... از باران دوست بسيار خوب و صميمي ام ... از مارمولك پير دوست نازنينم ... و سپهر خوبم
......... از همه دوستاي گلم ممنونم كه به ياد من هستن ....
من آخر هفته آپديت مي كنم و به همه دوستاي نازنينم سر مي زنم .........
منتظر حضور هميشه خوبتون هستم ............
براي آخرين رنج ......
اي آخرين رنج ! تنهاي تنها مي كشيدم انتظارت، ناگاه دستي خشمگين مشتي بر در كوفت !ديوارها در كام تاريكي فرو ريخت !لرزيد جانم از نسيمي سرد و نمناك ،آنگاه دستي در من آويخت .دانستم اين نا خوانده ،مرگ است !از سال هاي پيش با من آشنا بود بسيار او را ديده بودماما نمي دانم كجا بود !...........
فرياد تلخم در گلو مرد با خود مرا در كام ظلمت ها فرو برد در دشت ها ، در كوه ها ،در دره هاي ژرف و خاموش بر روي درياهاي خون ، در تيرگي ها در خلوت گرداب هاي سرد و تاريك در كام اوهام در ساحل متروك درياهاي آرام ..شب هاي جاويدان مرا در بر گرفتند !....................
اي آخرين رنج من خفته ام بر سينه ي خاك دبر باد شد آن خاطر از رنج خرسنداكنون تو تنها مانده اي ، اي آخرين رنج !بر خيز ... برخيز !از من بپرهيز !بر خيز ، از اين گور وحشت زا حذر كن !گر دست تو كوتاه شد از دامن من ،بر روي بال آرزوهايم سفر كن !با روح بيمارم بياميز !با عشق نا كامم بپيوند !.........فريدون مشيري
خنده
خنده ام مي گيردمن چه باشم چه نباشمآسمان اينجاست بالاي سرمروي احساس لطيف شاعرروي يك قطره آب. من اينجا هستمخنده ام مي گيردپراز احساس پر از حس شكفتن هستملحظه آمدنت مي آيد لحظه پر شدنم از شادي باز هم مي خندمخنده ات مي گيرد و من اينجا هستم روي تكرار سراب روي يك نقش حباب تو برايم همه دنيا هستي
سلام سارا جان
خوبي؟
بي وفا ديگه سراغي از ما نگير
هيچ معلوم هست كجائي ؟
من كه بهت سر ميزنم ديگه جوابي نميدي
ولي هر جا هستي اميدوارم خوش و سلامت باشي
فرا رسيدن بهار طبيعت و بهت تبريك ميگم
اميدوارم سالي سرشار از موفقيت و شادي برات باشه
وقت كردي يه يادي هم از ما كن
سلام ايمروز از قرار خودم تنا تنا باهاس حرف بيزنم .
آخه کيميان گوفته قبل از سال کي نو بيشه باهاس راجي به سال کوهنه بينويسم .
همه رو خوکشل و مورتب که چيا ياد گيريفتم ؟
چيها بلت بودم که غلط بود .خولاصه بيذار خودم بيگم از ابل همه اش بيخودي حف نزنم .
راستش من ايمسال که گوذشت فقط بي گوناه بي گوناه بي گوناه بودم .
شبي پرکن از بوسه ها ساغرم...
به نرمي بيا همچو جام در برم ..
تنم را بسوزان در آغوش خويش..
که فردا نيابندحتي خاکسترم.......
