من با صداي تو مي خوانم
در اوج آبي باورها
داد ترانه پرواز
تحرير بال كبوترها
من در هواي تو مي رقصم
با موج دامن پر پولك
رقصي چنان كه تو را آيد
ياد از نسيم و صنوبرها
سلام خواهر خوبم سال نو را من هم به شما و خانواده محترم تبريك عرض مي كنم و اميدوارم كه سالي خوبي داشته باشيد. و اميدوارم كه در ايام تعطيلات به شما هم خوش گذشته باشد.
بسيار از شما ممنونم كه به دهكده ما سر زديد با آمدنت دهكده فقيرانه ما روشن شد. باز هم منتظر حضور گرم شما هستم.
قربانت فرهاد
اي رهنورد خسته ، چه نالي ز سرنوشت ؟
ديگر تو را به منزل راحت رسانده است .
دوروازه ء طلائي آن را نگاه كن !
تا شهر مرگ ، راه درازي نمانده است !
حيران نشسته در دل شبهاي بي سحر !
گريان دويده در پي فرداي بي اميد !
عشق فريبم دهد كه مهر ببندم
مرگ نهيبم زند كه عشق نورزم !
اين منم خسته در اين کلبه ي تنگ جسم درمانده ام از روح جداست من ، اگر سايه ي خويشم ، يا رب روح آواره ي من کيست کجاست ؟
سنجاقکي مباش بر دفتر زمان سنجاق شده ، پرواز کن نه چون من .............
جاي من در نمره هاي بيست
جاي من در زندگي خالي است
در کجا دست من و سيمان گره خوردند؟!
من کجا گم کرده ام آهنگ باران را ؟!
من کجا از مهرباني چشم پوشيدم؟!