سفارش تبلیغ
صبا ویژن

رز زرد من

آواره یکشنبه 83/11/18 ساعت 10:48 صبح

 

نیمه شب بود و ، غم تازه نفس ،
ره خوابم زد و ماندم بیدار ،
ریخت از پرتو لرزنده ی شمع ،
سایه ی دسته گلی بر دیوار .
همه گل بود ، ولی روح نداشت
سایه ای مضطرب و لرزان بود
چهره ای سرد و غم انگیز و سیاه
گوئیا مرده ی سرگردان بود

شمع خاموش شد از تندی باد
اثر از سایه به دیوار نماند
کس نپرسید : کجا رفت ؟ که بود ؟
که دمی چند در اینجا گذراند
این منم خسته در این کلبه ی تنگ
جسم درمانده ام از روح جداست
من ، اگر سایه ی خویشم ، یا رب
روح آواره ی من کیست  کجاست ؟

فریدون مشیری


نوشته شده توسط: سارا طنین

خنده سه شنبه 83/10/29 ساعت 4:43 صبح

خنده ام می گیرد
من چه باشم چه نباشم
آسمان اینجاست بالای سرم
روی احساس لطیف شاعر
روی یک قطره آب
. من اینجا هستم
خنده ام می گیرد
پراز احساس پر از حس شکفتن هستم
لحظه آمدنت می آید
لحظه پر شدنم از شادی
باز هم می خندم
خنده ات می گیرد
و من اینجا هستم
روی تکرار سراب
روی یک نقش حباب
تو برایم همه دنیا هستی


نوشته شده توسط: سارا طنین

پرنده ی زخمی شنبه 83/10/12 ساعت 4:22 صبح

 

من آن پرنده ی تنهایی هستم که توفان زندگی مرا به سمت تو رانده است ،

و تو آنقدر زخم خورده ای که گمان می کنی توفان تو را هم خواهد برد .....

آری تو می ترسی .... تو از هجوم عشق می ترسی ........

 

بازم برات می نویسم ...

کوچولوی قصه های شبانه ام ....

 


نوشته شده توسط: سارا طنین

به یاد تو ...... پنج شنبه 83/10/3 ساعت 5:3 صبح

  امروز تو می فهمی و من می دانم که ما چقدر در       بندیم و اصولاً انسانها چقدر محبوس در آرمانهای کوچک دیگران در قفسند شاید هیچ کس برا ی من ، مثل تو ، پریدن را معنا نکرد . هیچ بارانی در من به اندازه ی تو ثمر نداشت و هیچ نوازشی به اندازه ی نوازش های تو   آنگونه محسور کننده نبود ......

 هنوز لحن لطیف کلام اولینت در جانم موج می زند انگار با ادبیات تنهایی هم می توان زیست . وقتی تو از محدوده ی لفظ بیرونی ، در قالب کلیشه ها نمی گنجی و به بیشه ای سر سبز می مانی ، که هنوز از کودکی پر است ، رهروی با تو سخت است .....

 من برای خودم دفتری از گل دارم و درباره ی تو انشاء   می نویسم رازهایم را در آن دفتر با تو تقسیم می کنم  و  اگر روزی رفتی یا رفتم هنوز در سایه تو با خواندن آن  رازها به آفتاب پناه می برم ...

 یادش به خیر شکوه باران چه لذتی داشت آنروز که       برای اولین بار برای تو گریستم .

 می دانی خواب پروانه ها چه رنگی است یا نه ؟! ......

 من می دانم اما بلد نیستم تعریف کنم راستش از روز اول یادمان نداده اند که زیبایی را چگونه تعریف کنیم ....

 به روزی فکر می کنم که راز حرف هایم را از چشمان عکسم در مجله ی ابدی بخوانی ..............

   شب بخیر کوچولو ....


نوشته شده توسط: سارا طنین


خانه
مدیریت
پست الکترونیک
شناسنامه
 RSS 

:: کل بازدیدها ::
113707


:: بازدیدهای امروز ::
1


:: بازدیدهای دیروز ::
6



:: درباره من ::

رز زرد من

:: لینک به وبلاگ ::

رز زرد من


:: پیوندهای روزانه::

انگلیسی [6]
[آرشیو(1)]


:: آرشیو ::

پاییز 1387
تابستان 1387
بهار 1387
بهار 1386
بهار 1384
زمستان 1383
پاییز 1383
آذر 87



::( دوستان من لینک) ::

سکوت ابدی
.: شهر عشق :.
فطرس
عشق
جزتو
محمد قدرتی
گروه اینترنتی جرقه داتکو
خونه دارو بچه دار زنبیلو بردارو بیار
تنهاترین
مذهب عشق
مناجات با عشق
amir trainer
سلام خوش امدید
دکتر علی حاجی ستوده
پرسپولیس
اسیر عشق...
شاخه شکسته
عاشق تنها....
فراق یار
اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار
عشق بی همتا
دوستت دارم
می توانی..اگر بخواهی
arash153
پسری برای تمام فصول
مارمولک پیر
سحر
کوثر
جک اس ام اس و خنده
همه چیز برای برخی

امید جوان
حرف حساب

:: لوگوی دوستان من ::























:: خبرنامه ::

 

:: وضعیت من در یاهو::

یــــاهـو